Sunday, February 28, 2010

احمدی نژاد و هاشمی؛دشمن خونی یا دوست جونی؟


مدتی پیش عکسی از یه روزنامه توجه من رو به خودش جلب کرد.احمدی نژاد و هاشمی در کنار هم بعد از جلسه ی مجمع تشخیص مصلحت.چیزی که جلب توجه میکرد نگاه احمدی نژاد به هاشمی بود و همینطور حالت هاشمی.به نوعی حالت رئیس و مرئوس.هاشمی رئیس و احمدی نژاد مرئوس.باعث شد فکر کنم تو این چند سال چه اتفاقی افتاد؟چی شد که احمدی نژاد خودشو در حدی دونست که با هاشمی در بیفته؟آیا از جایی حمایت میشد یا یه جورایی دعوای زرگری بود؟چه اتفاقی افتاد که هاشمی با اینکه آروم آروم داشت به حاشیه میرفت دوباره افتاد سر زبونا؟چی شد که مردم دوباره اومدن طرف هاشمی و نمازجمعه به امامت هاشمی یکی از پرشور ترین نمازجمعه ها شد در صورتی که 4سال پیش کسی رغبت نداشت به نماز جمعه با امانت هاشمی بیاد.چی شد که شعار فائزه فائزه حمایتت میکنیم در مقابل شعار مجتبی بمیری رهبری رو نبینی قرار گرفت؟چی شد که یکی از بزرگترین منتقدین هاشمی،اکبر گنجی،در مصاحبه با صدای آمریکا کم مونده بود از هاشمی عذر خواهی کنه؟بهتره برگردیم به چند سال قبل....
زمانی که هاشمی کاندیدای انتخابات نمایندگی مجلس شد و اون فضاحت به بار اومد.من فکر میکنم هاشمی تا حدودی متوجه این شد که خامنه ای در صدد خذف اون از صحنه هست.فاز دوم تخریب هاشمی تو انتخابات نهم ریاست جمهوری کلید خورد.به نظر میاد نقشه ی هاشمی هم از همینجا شروع شد.دست های پشت پرده برای تخریب بیشتر هاشمی،تصمیم گرفتند مبارزه ی انتخاباتی رو بین هاشمی و یه نیروی تقریباً ناشناس افراطی که به ظاهر ذوب در ولایت هم باشه،قرار بدن و در آخر با پیروزی اون نیروی ناشناس با شعارهای مردم فریبانه،ضربه ی آخر رو به هاشمی بزنن.اما یه جای کار خامنه ای و دار و دسته اش اشتباه بود.مشکل اینجا بود که اون نیروی ناشناس چندان هم واسه هاشمی ناشناس نبود.اون یار غار هاشمی در سالهای ریاست جمهوری هاشمی و بعد از اون تو انتخابات نمایندگی مجلس بود.از اینجا به بعد ابتکار عمل به دست هاشمی افتاد.نقشه ی هاشمی این بود که تو 4سال ریاست جمهوری احمدی نژاد اوضاع به طور کامل متشنج بشه.احمدی نژاد،هاشمی و خانواده اش رو تخریب و تهدید میکرد،هاشمی هم اصلاح طلبارو تحریک میکرد تا به سیاستهای غلط احمدی نژاد چه از لحاظ اقتصادی و سیاسی انتقاد کنند.احمدی نژاد هم که تا تونست تو این 4سال کشور رو به سمت بحرات اقتصادی و سیاسی برد.وضع مردم از لحاظ اقتصادی و آزادی های سیاسی تو این 4 سال واقعاً به حد آزار دهنده ای رسید.فاز بعدی نقشه ی هاشمی انتخابات دهم ریاست جمهوری بود.پیدا کردن کسی که بتونه احمدی نژاد رو تو این انتخابات شکست بده با افتضاحات احمدی نژاد کار سختی نبود.واسه همین خاتمی یه گزینه ی مناسب برای پیروزی راحت در مقابل احمدی نژاد بود.اما این کافی نبود برای هاشمی.هاشمی یه مقدار شور انتخابات میخواست.سابقه ی 8ساله ی اصلاحات خاتمی چیزی نبود که بتونه همه قشری رو به پای صندوق رای بکشونه.به همین خاطر بهترین گزینه کسی نبود جز میرحسین موسوی.کسی که سابقه ی موفق مدیریت در زمان جنگ تو ذهن خیلی از مردم اون زمان بود که با وجود جنگ مردم باز هم از لحاظ اقتصادی اینقدر در مضیغه نبودند.با حمایت خاتمی و طیف گسترده ای از اصلاح طلبا،قشر جوون هم به سمت موسوی میرفتند.بنابراین یه انتخابات پرشور در راه بود که با پخش مناظره ها و ادامه ی دعوای زرگری احمدی نژاد و هاشمی آتش انتخابات داغتر شد.اما چرا هاشمی همچین چیزی میخواست؟این انتخابات پرشور به چه دردش میخورد؟عقل ناقص من فقط به یک جواب رسید.اونم اینه که با یه اتفاق در انتخابات و بازی با رای واحساسات مردم اوضاع کشور برای مدت کوتاهی آشفته میشه.هاشمی هم با حمایت از مردم و به ظاهر مقابله با استبداد پایگاه مردمی پیدا میکرد و پایگاه اندک مردمی خامنه ای هم کمتر میشد.با توجه به اینکه هاشمی ریاست مجلس خبرگان رو بر عهده داشت میتونست یه جورایی خامنه ای رو از تخت سلطنت پایین بکشه و جام زهر رو بده به خامنه ای.اما یک بار دیگه هم یه اشتباه دیگه تو انتخابات رخ داد.اشتباه محاسباتی هاشمی مردم،موسوی و کروبی بودند.اشتباه هاشمی اینجا بود که فکر میکرد اعتراض مردم تا یه حدی ادامه پیدا میکنه و موسوی و کروبی کوتاه میان . بعد از فروکش کردن اعتراضات فرصت مناسبیه برای سرنگونی خامنه ای.
خوب انتقادات زیادی میتونه به این تحلیل وارد بشه.واسه همینم تیترم رو به صورت سوالی انتخاب کردم.مثلاً نقش خامنه ای تو این تقلب چی بوده؟واقعاً خامنه ای هیچ کاره بوده؟اینجا شو نمیدونم.به هر حال تجربه شیرین انتخاب خاتمی برای افزایش عمر نظام میتونست یه بار دیگه با انتخاب موسوی برای خامنه ای و نظام تکرار بشه.پس نمیشه انکار کرد که تقریباً واسه خامنه ای انتخاب شدن موسوی گزینه ی بدی نبوده.اما به هر حال چیزی که الان واضحه فروکش کردن اعتراضات مردمی یعنی فرصت دادن به هاشمی برای عملی شدن نقشه.اما اگه به کارای خامنه ای تو این مدت دقت کنین اون فقط میخواسته جو متشنج تر بشه.مثلاً نماز جمعه ی 30 خرداد و سرکوب بیرحمانه ی مردم.مطالب کیهان هم که فقط سعی در بیشتر کردن اعتراض مردمی داره.اما سرکوب مردم توسط عوامل خامنه ای باعث شد که خواسته ی مردم فقط سرنگونی نظام باشه.به همین دلیل الان هم خامنه ای و هم هاشمی به بن بست رسیدن.بهترین راه حل واشون اینه که فعلاً هاشمی دست از تخت و تاج پادشاهی برداره و وارد صف حامیان خامنه ای بشه.چون اگه نظام سرنگون بشه مطمئناً جنایات هردوشون به اندازه ای هست که جون سالم به در نبرن.
شاید این تحلیل مضحک یا کاملاً اشتباه به نظر بیاد اما تجربه ی دست های پشت پرده تو انقلاب های مختلف و مطلب یکی از دوستان در مورد انقلاب کبیر فرانسه ذهنم رو به این سمت متمایل کرد که شاید پشت پرده خبرای دیگه ای هست.

2 comments:

  1. محتملترين تحليل در شرايط فعلي مفاله فوق مي باشد.

    ReplyDelete
  2. درست به نظر مي آد به غير از اينکه خامنه اي هم جزو همين تيمه و موسوي و کروبي و خاتمي را دارند بازي ميدن مثل سال 76.

    ReplyDelete

مطلب را به بالاترین بفرستید